قرار نیست پایم به بخش کروناییها برسد؛ اما احساس خوشایندی از آمدن به بیمارستان بهشتی ندارم. به خودم میگویم خدا میداند کادر درمان در این مدت چه کشیدهاند. خانم قصابی با لبخندی که در پشت ماسک پنهان شده است، به سمت اتاقی کوچک و خفه در انتهای بخش آی سی یو هدایتم میکند. پنجره اتاقک بیفروغ است، منظریای ندارد جز دیوار بلندی در مقابلش، تنها فایدهاش رساندن هوای تازه از اندک فاصله میان دو دیوار است. بودن در چنین محیطی برای ساعتهای طولانی چه ملالآور است. ملیحه قصابی، سرپرستار آی سی یو ۱ بیمارستان بهشتی به نمایندگی از همگی همکاران تلاشگرش در مقابلم مینشیند و گفتوگو از پشت ماسکها آغاز میشود.
از سال ۱۳۸۷ سرپرستار شدم و در حال حاضر سوپروایزر بیمارستان شهید بهشتی هم هستم. کار کردن در بخش مراقبتهای ویژه؛ به خاطر وضعیت حاد بیماران سخت است. وقتی بخش (ICU) به من پیشنهاد شد، خانوادهام مخالف بودند. میدانستند که فوقالعاده حساس هستم.
از بچگی همیشه در جواب سوال میخواهی چه کاره بشوی، میگفتم پرستار. این حس همیشگی همراه من بود که باید مراقب دیگران باشم
خوشبختانه یا متأسفانه هنوز هم به این حرفه علاقهمندم و حاضر نیستم آن را با هیچ کار دیگری عوض کنم. با وجود اینکه سوپروایزر هستم و در این نقش میتوانم خدمات بیشتری ارائه دهم؛ اما دوست دارم بر بالین بیمار حاضر و به او نزدیک باشم.
دو روز بعد از اعلان رسمی اولین بیمار کرونایی کشور در قم، به چند بیمار بستری در بیمارستان شک کردیم. سه مریض داشتیم که از دو سه روز قبل بستری بودند و مشکلات تنفسی داشتند؛ روز پنجشنبه، یک اسفند مشخص شد که کرونایی هستند.
حوالی ۲۰ اسفند با بیمارستانهای دیگر برای پذیرش و انتقال بیماران تروما و اورژانسی رایزنی شد. فکر کنم در ۲۵ اسفند تمام بیمارستان به پذیرش و درمان بیماران کرونایی اختصاص یافت.
روزهای خیلی خیلی سختی را پشت سر گذاشتیم و خیلی از همکاران ما به ویژه در موج سوم به کرونا مبتلا شدند. در موج اول تعداد بستریها به حدود ۶۰۰ نفر رسید و در موج سوم هم تا بیش از ۴۰۰ نفر رفتیم؛ با این تفاوت که این بار کل بیمارستان به بیماران کرونایی اختصاص نداشت.
با آغاز کرونا توجه به کادر درمان زیاد شد؛ اما اکثرشان ظاهری است؛ بچهها مجبور میشدند برای اتمام کارهایشان بیشتر بمانند و از سرویسها جا میماندند. وقتی به آژانسها زنگ میزدیم و اسم بیمارستان شهید بهشتی را میشنیدند، ماشین نمیفرستادند.
خانم جوان ۳۰ ساله مبتلا به کرونایی که دو بچه کوچک داشت و همسرش را بر اثر تصادف از دست داده بود، تا آخرین لحظه میگفت به پدرش بگوییم مراقب بچههایش باشد.
محدودیتهای اخیر مؤثر بوده و تعداد بستریها از ۴۰۰ نفر به ۱۲۰ نفر رسیده است. در تیر و مرداد آمار آنقدر کم شده بود که فقط ۲۰ بیمار داشتیم؛ ولی متأسفانه اجتماعات شهریور به شیوع بیماری دامن زد…